ما دو پیراهن بودیم بر یک بند
یکی را باد برد!
دیگری را
باران هر روز
خیس می کند!
#رویا_شاه_حسین_زاده
این تصویر هم اینک در صفحه اینستاگرام شاعر موجود است : royashahhoseinzade@
ما دو پیراهن بودیم بر یک بند
یکی را باد برد!
دیگری را
باران هر روز
خیس می کند!
#رویا_شاه_حسین_زاده
این تصویر هم اینک در صفحه اینستاگرام شاعر موجود است : royashahhoseinzade@
گاهی با خود می اندیشم
که اگر امشب، آخرین شب دنیا باشد؛
حسرت چه کسی بیشتر خواهد بود؟
من؟ که تا آخرین نفس، به یادش اشک ریختم و عشقش را چون تاجی بر سر نهادم
یا او؟ که تا آخرین نفس، در شکستن دلم، تردید نکرد!
دنیا همین است بانو
یک روز هست ... هست ... و هست
اما یک روز ....
نه تنها نیست، بلکه دیگر هرگز نخواهد بود
نه فرصتی برای عشق و دوست داشتنی هست
نه مجالی برای گفتن!
چه سعادتی از این بالاتر، که تا آخرین نفس، پایبندش باشی؟!
هستم تا آخرین نفس ...!
#حصار_آسمان
جهان بدون دلبستگی، چیزی شبیه به جهنمی بیمرز است.
تهران، پاریس یا هر خرابشدهی دیگری،
چه فرقی با هم دارند وقتی آنسوی خیابان کسی منتظرت نباشد؟!
#پویا_جمشیدی
تجربه، مطلقاً به کار عاشق نمی آید.
کسی که تجربه دارد قبل از هر چیز می داند که نباید عاشق بشود.
تجربه، عشق را باطل می کند.
بنابراین، تجربه، کل زندگی را باطل می کند...
عشق، چیزیست یگانه و یکباره،
اما تجربه یعنی تکرار
یعنی بیش از یک بار
عاشق شدن، شرط اولش بی تجربگی است...
#نادر_ابراهیمی
به یاد آن کسى که چشم هایش برده جانم را
تفال میزنم هر شب مَفاتیحُ الجَنانَم را
من آن آموزگارم که سوال از عشق میپرسم
ولیکن خود نمیدانم جواب امتحانم را
کمى از درد ها را با بُتم گفتم مرا پس زد
دریغا که خدایم هم نمى فهمد زبانم را
به قدرى در میان مردم خوشبخت بدنامم
که شادى لحظه اى حتى نمى گیرد نشانم را
تو دریایى و من یک کشتى بى رونقِ کُهنه
که هى بازیچه میگیرى غرورم ، بادبانم را
شبیه قاصدک هاى رها در دشت میدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را
دلم مى خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم که مى بندد دهانم را
#سیدتقی_سیدی
هر که جز من بود از دیدارمان مأیوس بود
همتم را رود اگر میداشت اقیانوس بود
رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتی ست
بحثمان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بیشماری پشت این افسوس بود
#سجاد_سامانی
از کتاب #ایما
خواهشاً "تنهایی" را به عنوان
یک رقیبِ عشقی جدی بگیرید...
جای خالیِ تان با "آدم"اگر پر شد،بعد از مدتی امید به دوباره خالی شدنش هست...
اما امان از "تنهایی"...
که اگر رفتید و به تنهایی عادت کرد...
که اگر رفتید و بدونِ شما خوشحال بودن و خندیدن را یاد گرفت...
که اگر زندگی بدونِ شما دیگر برایش سخت نبود...
هیچوقت به دوباره خالی شدنِ جایتان،فکر هم نکنید....
"تنهایی" خوب بلد است رخنه کند در قلبِ آدم ها...
جدی بگیرید این رقیبِ فرصت طلبِ بی چشم و رو را...
جدی بگیرید؛
تنهایی را...
تنهایی را...
تنهایی را...
#الناز_شهرکی
دلت نگیرد از نبودنِ کسی..
آدم ها
سالهاست که دچار فراموشی اند...
#زیور_شیبانی
هر کجا نشستی و گفتی:
"من که رفتم و دلش دیگر خریدار ندارد"
کاش بدانی؛
ما اگر بعد گرمای یک صورت
همچنان تنهاییم و تنها می مانیم
چون قلب عزیزی داریم که
رهگذر پسند نیست!
#فرید_صارمی
گاهی اوقات عشق آن قدر قوی است که کاری نمیتوان کرد و انسان می تواند به راحتی و با آگاهی تمام به سمت بدبختی خود برود.
#کریستین_بوبن