حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بدون عشق به دنبال یار میگردم

بدون عشق به دنبال یار میگردم

من آن پیمبر دردم که درد آگاهم
کسی برون نکشیدم هنوز در چاهم

ببین که رونق بازار قبل در من نیست
ببین چه گشته که حتی دگر زلیخا هم

بخند هر چه توانی به حال من اما
رسد زمانه ی سختی و آن زمان شاهم

نگو هنوز جوانم ، تو که نمیدانی
چه زجر ها که کشیدم به عمر کوتاهم

تویی که واسطه ی هر دعای من بودی
دعا بکن که نگیرد به دامنت آه َ م

براه راست نرفتم به وصل او برسم
خدا ببخش مرا که همیشه گمراهم

بدون عشق به دنبال یار میگردم
بدون هیچ مسیری همیشه در راهم

#سید_تقی_سیدی


  • میخواستم همه مطالب فرستاده نشده روی کانال رو در وبلاگ قرار بدم. اما این کار ممکن نیست. چون تعداد مطالب منتشر نشده خیلی زیاده. اما تعدادی رو میخواستم ارسال کنم. این کار ممکنه یک یا دو هفته طول بکشه. و شاید نتونم برای هیچکدام عکس نوشته ای طراحی کنم. اما پس از اون حجم ارسال مطالب رو پایین میارم و به 4 الی 5 پست در هفته می رسونم [شایدم کمتر] اون موقع میتونم برای هر کدوم عکس نوشته ای مناسب طراحی کنم. پیشاپیش تا اون موقع ما را تحمل بفرمایید ^-^ 
    در ضمن اگر خواستید عضو کانال ما بشید. این کانال یک سال قبل از ایجاد این وبلاگ وجود داشته و حجم مطالبش دو برابر مطالب اینجاست.
۰۱ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من !

ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من !

تا تو بودی در شبم من ماه ِ تابان داشتم
رو به روی چشم خود ، چشمی غزلخوان داشتم

حال اگرچه هیچ نذری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر میشد ، قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم ؟

ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من !
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت میرسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم !

#کاظم_بهمنی

۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تو چرا باز نگشتی دیگر؟

تو چرا باز نگشتی دیگر؟

خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد؟
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
 
#ه_الف_سایه
#امیر_هوشنگ_ابتهاج

 

ادامه مطلب...
۳۰ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
من در غم تو، تو در هوای دگری!

من در غم تو، تو در هوای دگری!

این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد

#رباعیات_خیام


من در غم تو؛ تو در هوای دگری!
دلتنگِ تو من، تو دلگشایِ دگری!

در مذهب عاشقان روا کی باشد؟
من دست تو بوسم و تو پای دگری!

#جعفر_بافقی

  • این شعر رو معین در اکثر کنسرت هاش اجرا کرده. اما در هیچ ترانه ای به کار نبرده
    برای شنیدن این قطعه، فیلم زیر رو مشاهده کنید:
ادامه مطلب...
۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۲۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
یک روز این دلدادگیها باورم بودند

یک روز این دلدادگیها باورم بودند

لیلا، منیژه، ویس، عذراجان! خداحافظ
دار و ندار آکل ای مرجان! خداحافظ

یک روز این دلدادگیها باورم بودند
اما به یغما رفت آن ایمان...، خداحافظ

من می روم، باشد! برو خوش باش بعد از من
با گرگ پیرت دختر چوپان، خداحافظ

من می روم اما پس از من خوش نخواهی دید
جوری که بعد از لطفعلی کرمان...! خداحافظ

عشق آب و نان شاعران را وقف شاهان کرد
ای سفره خالی از آب و نان! خداحافظ

این برنو را جا می گذارم تا بدانی که
از زندگی خسته ست باقرخان... خداحافظ

#کاظم_ذبیحی_نژاد
 
 
پس از طراحی این تایپوگرافی به این نتیجه رسیدم که در عمل جعل اسناد هم مهارتی تام دارم :))

۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
روی این قفل نوشتند دعا می خواهد

روی این قفل نوشتند دعا می خواهد

روی این قفل نوشتند دعا می خواهد
من سپردم به خودش هر چه خدا می خواهد
 
رفتنت اول طوفان نفستنگی هاست
بنشین شهر دلش باز هوا می خواهد
 
کشتی نوح دلت قدر دلم جا دارد؟
در امان بودن من اذن تو را میخواهد
 
یوسف از من نگذر شهر مرا ترک نکن
شهر ما چند نفر کور و گدا می خواهد؟
 
رفته ام چون دل ایوب به راه دل دوست
تا ببینم که دلت باز چه ها می خواهد
 
از خداوند تو را خواسته ام با این حال
من سپردم به خودش هرچه خدا می خواهد
 
#امیر_سهرابی

۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من

بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من

هوای عشق رسیده است تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من

مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟

همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم بوریاست قالیِ من

مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه! خوشا بر منِ مثالیِ من

به هوش باش که در خویشتن گم ات نکند
هزار کوچه یِ این شهرکِ خیالیِ من

اگرچه بود و نبودم یکی ست، باز مباد
تو را عذاب دهد گاه جایِ خالیِ من

هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من

تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!

#محمد_علی_بهمنی

۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان