۳۱ مطلب با کلمهی کلیدی «چشم» ثبت شده است
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
کار و بارت به غمِ چشم سیاهی بکشد
قصه ام قصه سرباز غریبی شده که
کار عشقَش به درِ خانة شاهی بکشد
این خودش حس غریبیست، نمیدانم چیست؟
اینکه هر روز مرا جانب راهی بکشد
عشق آن است که رودی سرِ عاشق شدنَش
جای دریا تنِ خود را ته چاهی بکشد
روزهاییست که در آتش خود میسوزم
آدمی خلق شده بار گناهی بکشد
گفته بودند که سیگار مضر است ولی
هر که عاشق شده رسم است که گاهی بکشد
در خودم غرق، گدایی سرِ کوچه میگفت
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
#امیر_نظام_دوست
۲۰ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ
حصار آسمان
رفته ای چندی ست تا خالی شوی از ما و من ها
خوش ندارم ناخوش احوالت کنم با این سخن ها
گریه کردم بی تو روی شانه های جالباسی
عطر تلخت مانده روی تک تکِ این پیرهن ها
بعد تو باد است حرف عالم و آدم به گوشم
پندهای پیرمردان، شایعات پیرزن ها
رفته بودی، مثل اشک از چشم ها افتاده بودم
با تو امّا باز افتاده ست اسمم در دهن ها
حوض بی ماهی، حیاط برگریزان، چایِ بدطعم
باز با گلپونه ها "من مانده ام تنهای تنها"
"علیرضا بدیع"
۰۷ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۷
۲
۰
حصار آسمان
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم :
غنچهای بود که گل کرد ولی چیده نشد
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
یارای گریه نیست، به آهی بسنده کن
آری، به آه گاه به گاهی بسنده کن
درد دل تو را چه کسی گوش میکند ؟
ای در جهان غریب! به چاهی بسنده کن
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
آدم ها می آیند
زندگی می کنند
می میرند
و می روند
۱۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۱
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
دست ها راست تر می گویند
تا چشم ها
من زنان زیادی را می شناسم
و مردانی را
۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
کم خوابی داشتم
تا اینکه شهرزادی برایم قصه خواند...
قصه هایش خواب را از چشمانم گرفت
و اکنون
هزار و یک شب است که نخوابیده ام...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۴
۰
حصار آسمان