حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ایستاده ام پای دوست داشتنت! - دست نوشته

ایستاده ام پای دوست داشتنت! - دست نوشته

مثل ایستادن گلوله
در قلب سربازی که به احترام وطن ایستاد
ایستاده ام!
پای دوست داشتنت!
 
#احسان_قربانیان



دلم برای هر دویمان می سوزد!!
هر دو عاجز مانده ایم!
من، از شنیدن دوباره نامم از زبان تو
تو، از بیرون راندن عشقت از دل من

و چه رنجی می برد عشق از این گیر و دار ما

بیا تازه کار بودنمان را به رخ دنیا نکشیم
بگذار فکر کنند قبل از آدم و حوا این ما بودیم که عشق را به ناممان زده اند
بیا فکری به حال ماهی های این حوض خشکی زده بکنیم ...
اصلا چشمانت را ببند و گوش دلت را بسپار به صدای خدا
عشق از اوست و او از عشق
مگر میشود نفهمد راه کدام است و چاه کدام؟
از قلب تو، از قلب من، تا خدا یک راه میانبر هست ...
باور کن!
بگذار از آن راه بازگردیم به آغوش خدا
بگذار که عشق مسئله هایمان را حل کند
بگذار این گره های کور به دستان صبور او باز شود
مگر به عقده گشایی های #حضرت_عشق نرسیده ای؟


#حصار_آسمان

۰۳ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام

دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام

با همه بی‌سر و سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران‌شدنی آنی‌ام

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه توفانی‌ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده‌ام با عطش ِ سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهی سرگشته‌‌ی دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه‌ می‌دانمت
خوبترین حادثه می‌دانی‌ام؟

حرف بزن، ابر مرا باز کن
دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ها... به کجا می‌کشی‌ام خوب من
ها... نکشانی به پشیمانی‌ام

#محمد_علی_بهمنی

۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
از قلب من بیرون برو،من خسته ام، بس کن...

از قلب من بیرون برو،من خسته ام، بس کن...

گفتم شروعی تازه ای، پیشامدی خوشحال
پی بردم آخر به ته این عشق پر اشکال

ای کاش وارو می نوشتند داستانم را
آری... نبودی قسمتم، لعنت به این اقبال

آخر به مقیاس توانت کوچکم کردی
دائم قرارم میدهی در زیر رادیکال

سیگار بعد از چایی و چایی بعد از تو
ترکیب سرفه، بغض دارد حین استعمال

از قلب من بیرون برو،من خسته ام، بس کن...
جای خدا را تنگ کردی حضرت دجال!

گفتم فراموشت کنم آسوده تر باشم
مغزم برای بودنت پر شد از استدلال

امشب حضورت بین ترکیب دلم حتمی است
با دسته گل شاید که برگردم به استقبال

#ادریس_حرمی

۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست

سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست

رفتن ما اتفاق ناگوار کوچکی ست
بازمی گردیم روزی، روزگار کوچکی ست

می گذاری گاه دور از تو جهان را حس کنم
لطف یا قهر است این؟! دورم حصار کوچکی ست

با مرور دوستی هایم به من اثبات شد
هر که جز تو دوستم شد، دوستدار کوچکی ست

در تو من دنبال چیزی ماورای شهرتم
شاعرت بودن برایم افتخار کوچکی ست

من برای عشق می میرم، برای شعر نه!
دفتر شاعر برای او مزار کوچکی ست...

چون "عطارد" گرد تو بیش از همه چرخیده ام
سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست

بارها از پیش رویت رد شدم صیاد پیر
می پسندیدی نمی گفتی شکار کوچکی ست

بعد ساعت ها نگاه و ذوق و ترس و شرم و شک
انتظار یک تبسم، انتظار کوچکی ست

با دعا شاید به دست آوردمت؛ چون با دعا
دستکاری کردن تقدیر کار کوچکی ست

#کاظم_بهمنی

۰۳ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم

در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم

تهمت نالایقی بر ما زدی، رفتی قبول
در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم
 
#شاهین_پور_علی_اکبر
 
 

عزیزِ دل، تو را با خویشتن یکدل نمی بینم
به جز خونِ دل از این عشقِ بی حاصل، نمی بینم
هزاران جهد کردم تا به راهت آورم، لیکن
چه حاصل؟ چون تو را در همرهی مایل نمی بینم

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟!
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
به سان قایق سرگشته روی گردابم

توصیه : دکلمه این شعر خیلی دلنشینه. میتونین اون رو با صدای #مولود_زهتاب بشنوین. 
بشنوید:
و یا دانلود کنید: [گلهای غربت 1 - مولود زهتاب]

۰۲ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش

کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش

عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش
داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش

ای که می‌گویی طبیب قلب‌های عاشقی!
کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش

دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو
دوستان را هم فدا کرده‌ست، آنها پیشکش

بس‌که زیبایی اگر یوسف تو را می‌دید نیز
چنگ بر پیراهنت می‌زد، زلیخا پیشکش

ماهیِ تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش !

#سجاد_سامانی
از کتاب #ایما


عکس از: #علی_غفوری

۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
تو اما راه را ای شیخ، بی فانوس یادت نیست!

تو اما راه را ای شیخ، بی فانوس یادت نیست!

مرا ای ماهی دلمرده ی محبوس، یادت نیست؟
چه خواند این تنگ در گوش ات که اقیانوس یادت نیست؟!

همین اندازه می دانی که از تقدیر دلگیری
پریشانی ولی چیزی از آن کابوس یادت نیست!

منِ گمراه، با چشمان کورم تا خدا رفتم
تو اما راه را ای شیخ، بی فانوس یادت نیست!

در این پیرانه سر، ناگه به یاد توبه افتادی
گناهت را ولی افسوس... آه افسوس! یادت نیست

#حسین_زحمتکش

۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان