حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
باید قبول کرد که گندم مقصّر است

باید قبول کرد که گندم مقصّر است

این روزهــا  کـــــه آینه هم  فکــر ظاهر است
هرکس که گفته است خدا نیست کافراست

با  دیدن  قیافه  این  مردمان ِ خوب
باید قبول کرد که گندم مقصّر است

ادامه مطلب...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
تنهایی

تنهایی

تنهایی
مثلِ خداست
بودن‌اَش دلیل نمی‌خواهد

"رضا کاظمی"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
با خورشید فرق داشته باشیم!

با خورشید فرق داشته باشیم!

خیلی مسخره است
شب به خانه رفتن
و صبح از آن بیرون زدن
ما باید
با خورشید فرق داشته باشیم!

"رسول یونان"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
در کشور من ارزش انسان به نقاب است

در کشور من ارزش انسان به نقاب است

گر تن بدهى، دل ندهى کار خراب است
چون خوردن نوشابه که در جام شراب است

گر دل بدهى، تن ندهى باز خراب است
این بار نه جان است و نه نوشابه، سراب است

ادامه مطلب...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

مرحبا طایر فرخ پیِ فرخنده پیام
خیر مقدم، چه خبر؟ یار کجا؟ راه کدام؟

یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم به دام آمد و معشوقه به کام

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هرچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام

گل ز حد بُرد تنعم، نفسی رخ بنما
سرو می نازد و خوش نیست، خدا را بخُرام

زلف دلدار چو زنّار همی فرماید
برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام

مرغ روحم که همی زد ز سر سدره صفیر
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام

چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد
مَن لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کَیفَ ینام

تو ترحم نکنی بر منِ مخلص، گفتم
ذاکَ دَعوایَ وَ ها اَنتَ وَ تِلکَ الاَیّام

حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید
جای در گوشه محراب کنند اهل کلام

#حافظ

۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود

کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود

نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه، در سراپای وجود
لذتی پر آشوب، پای محراب سجود
در دل ویرانی آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود

"افشین یداللهی"

۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
به دنبال معنایی برای عشق میگردم

به دنبال معنایی برای عشق میگردم

چه بسیار حلاج‌ها بر دار کردند به جرم او و چه بسیار مجنون‌ها که جان دادند با زمزمه اش و چه بسیار فرهادها در گور شدند از ترس فقدانش و چه بسیار زلیخاها پشت به دنیا کردند از غمش و چه بسیار شیرین‌ها به خواب ابدی رفتند با بیدادش و این طبیعت شگفت انگیز او بود که پود سرنوشت وفادارترین پیروانش را با تار رنج گره زند بر دار زمان.

ادامه مطلب...
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان