حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
هر چه که دارم ببرید

هر چه که دارم ببرید

قاصدک! اشک مرا محض امانت بردی
ببرش، مال خودت، من که خودم بارانم

گوهر اشک مرا، هر چه که دارم ببرید
من مگر چند صباحی به جهان می مانم؟


"مسعود نوروزی راهی"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
گاهی!

گاهی!

گاهی
نباید بخشید
کسی که بارها او را بخشیدی و نفهمید!
تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد!

ادامه مطلب...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
عشق یعنی انجام ندادن!

عشق یعنی انجام ندادن!

شیوانا با دوتن از شاگردانش همراه کاروانی به شهری دور می رفتند. با توجه به مسافت طولانی راه و دوری مقصد ، طبیعی بود که بسیاری از مردان کاروان بدون همسرانشان و تنها سفر می کردند و وقتی به استراحتگاهی می رسیدند بعضی از مردان پی خوشگذرانی می رفتند…

ادامه مطلب...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟

ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟

ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟
بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟

در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریــــزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟

ادامه مطلب...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
آدمیست دیگر

آدمیست دیگر

آدمیست دیگر
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد
دوست دارد بردارد خودش را
و دور بریزد!

"حسین پناهی"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تن های هرزه

تن های هرزه

تن های هرزه را سنگسار میکنند
غافل از آنکه شهر پر از فاحشه های مغزی است
و کسی نمیداند که مغز های هرزه
ویرانگر ترند تا تن های هرزه!

"فروغ فرخزاد"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۰۰ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کس ندانست که منزلگه ِ مقصود کجاست

کس ندانست که منزلگه ِ مقصود کجاست

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من
ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

"حافظ"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
حصار آسمان