حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
لابد دوستت دارم هنوز

لابد دوستت دارم هنوز

لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز
فکر می کنم
از هزار و صد نسخه ی این شعر

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
عشق جایش تنگ است!

عشق جایش تنگ است!

نامه ای در جیبم
و گلی در مشتم
غصه ای دارم با نی لبکی
سر کوهی گر نیست

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۰ ۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
می دانم به کجای قلبت شلیک کرده ام

می دانم به کجای قلبت شلیک کرده ام

تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
عشق یعنی انجام ندادن!

عشق یعنی انجام ندادن!

شیوانا با دوتن از شاگردانش همراه کاروانی به شهری دور می رفتند. با توجه به مسافت طولانی راه و دوری مقصد ، طبیعی بود که بسیاری از مردان کاروان بدون همسرانشان و تنها سفر می کردند و وقتی به استراحتگاهی می رسیدند بعضی از مردان پی خوشگذرانی می رفتند…

ادامه مطلب...
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کس ندانست که منزلگه ِ مقصود کجاست

کس ندانست که منزلگه ِ مقصود کجاست

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من
ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

"حافظ"

۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود

کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود

نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه، در سراپای وجود
لذتی پر آشوب، پای محراب سجود
در دل ویرانی آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود

"افشین یداللهی"

۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
عشق مارمولکی!

عشق مارمولکی!

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است؛ 

شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد، خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند، این شخص در حین خراب کردن دیوار دربین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد این میخ ده سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!

ادامه مطلب...
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان