حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۲۷ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: دیگر نویسندگان» ثبت شده است

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
لطفا آلوده نکن، سهم من است آن دامن!

لطفا آلوده نکن، سهم من است آن دامن!

حق نداری به کسی دل بدهی الا من!
پیش روی تو دو راهست فقط من یا من!

عاشقم دست خودم نیست ، به هم می ریزم
که تو هم با دگران خوب شوی، هم با من!

لااقل عاشق من هم نشدی عاقل باش
لطفا آلوده نکن، سهم من است آن دامن!

اعتباری به تو و قول و قسمهای تو نیست
باورت کرده ام از ساده دلی اما من!

مثل یک شاخه طوفان زده در پاییزم
باشکوفا شدنت می روم از اینجا من!

هیچ وقت نوبت تنهایی من با تو نشد؟
کمتر از سقف و در و پنجره ام آیا من؟!

دیر می آیی و با خاطره ها می میرم
بی تو در دورترین منطقه دنیا، من!


"مهیا غلامی"

۰۳ آبان ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ب.ظ حصار آسمان
می کنی گاهــی فــــرامـوشم ولی انکـــار ، نه

می کنی گاهــی فــــرامـوشم ولی انکـــار ، نه

گفته بـــودم بی تو می میــرم ولی ایــن بار ، نه
گفته بـــودی عاشقـــم هستی ولی انگــار ، نه

هـــرچه گویی "دوستت دارم" به جز تکرار نیست
خو نمی گیــــرم به این تکــــرارِ طوطیــــوار ، نه

تا که پا بندت شَــوَم از خـــویش می رانی مـــرا
دوست دارم همدمت باشــم ولی ســــربار ، نه

دل فروشی می کنی گویا گمان کــــردی که باز
با غــــرورم می خـــــرم آن را در این بــازار ، نه

قصد رفتن کـــــرده ای تا باز هـم گویــم بمـــان
بار دیگـــر می کنــم خواهش ولی اصــــرار ، نه

گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه

می روی اما خودت هم خــــوب می دانی عزیـــز
می کنی گاهــی فــــرامـوشم ولی انکـــار ، نه

سخت می گیـری به من با اینهمه از دست تـو
می شوم دلگیـــر شایــد نازنیــن ، بیــــزار ، نه


"پریناز جهانگیرعصر"

  • پی نوشت: در بعضی مراجع، این شعر را به استاد شهریار نسبت داده اند. اما این شعر از ایشان نیست.
۲۸ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ب.ظ حصار آسمان
ما دیر رسیدیم به هم

ما دیر رسیدیم به هم

ما دیر رسیدیم به هم
خیلی دیر
آنقدر که پاهایم برای رسیدن به تو
می دود اما نمی رسد
دستانم
دل آشفتگی هایم را
در دل شب تاب می دهد
تا آرام گیرم

چشمانم
همیشه نگران احساس توست
و طفلک دلم
مدام غم دوست داشتنت را
به جان می خرد

نازنینم
کمی از مهرت را برای من نگه دار
من تمام جانم را
برایت کنار گذاشته ام

"سارا قبادی"
 شانه هایم گل داده اند

۱۶ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۴ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تسلی دل خود می‌دهم به ملک محبت

تسلی دل خود می‌دهم به ملک محبت

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
چه مسجدی چه کنشتی؟ چه طاعتی چه گناهی؟

مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی

بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی

چگونه بر سر آتش سپندوار نسوزم
که شوق خال تو دارد مرا به حال تباهی

به غیر سینه صد چاک خویش در صف محشر
شهید عشق نخواهد نه شاهدی، نه گواهی

اگر صباح قیامت ببینی آن رخ و قامت
جمال حور نجویی، وصال سدره نخواهی

رواست گر همه عمرش به انتظار سرآید
کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی

تسلی دل خود می‌دهم به ملک محبت
گهی به دانه اشکی، گهی به شعله آهی

فتاد تابش مهر مهی به جان فروغی
چنان که برق تجلی فتد به خرمن کاهی

"فروغی بسطامی"

  • پی نوشت:
    دست من گیر که این دست همانست که من
    سالها از غم هجران تو بر سر زده ام
۱۲ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
منت خدای را عزوجل

منت خدای را عزوجل

منت خدای را عزوجل
که طاعتش موجب قربت است و
به شکر اندرش مزید نعمت.
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و
چون برمیاید، مفرح ذات.
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و
بر هر نعمتی شکری واجب.

"خواجه عبداله انصاری"

۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
مهربان باشیم

مهربان باشیم

می شود از امشب
قانون تازه ای در زندگی بنا بگذاریم؟
همواره بکوشیم
که قدری بیشتر از نیاز
مهربان باشیم

"فرزاد فرحبخش"

۰۷ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
عاشقان را از درون با دوست راهی دیگر است

عاشقان را از درون با دوست راهی دیگر است

ذره ذره نور حق را جلوه گاهی دیگر است
یک بیک بر وحدت ذاتش گواهی دیگر است

اهل دل بینند در هر ذره از حق جلوه ای
هر دم ایشان را برخسارش نگاهی دیگر است

دیده حق بین نبیند غیر حق در هر چه هست
لاجرم او را بهر جا سجده گاهی دیگر است

عاقلان جویند حق را در برون خویشتن
عاشقان را از درون با دوست راهی دیگر است

مینماید جلوه او در هر چه دارد هستی ای
لیک او را پیش خوبان جلوه گاهی دیگر است

آنچه مطلوبست یک چیزست نزد هر که هست
لیک هر کس را بهر چیزی نگاهی دیگر است

عاشقان را در درون جان ز شوقش ناله هاست
هر نفس کایشان زنند آن دود آهی دیگر است

صبر بر هجران آن آرام جان باشد گناه
زنده بودن در فراق او گناهی دیگر است

نیست کس را غیر ظل حق پناهی در جهان
گر چه جاهل را گمان کو را پناهی دیگر است

گر غنی را از متاع این جهان عز است و جاه
بینوا را روز محشر عز و جاهی دیگر است

پادشاه صورت ار دارد سپاه بیکران
از ملک درویش آگه را سپاهی دیگر است

(فیض) را یکسو و یکرویست تا باشد نظر
گر چه هر سویش بهر رو قبله گاهی دیگر است


"فیض کاشانی"

۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان