حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۲۷ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: دیگر نویسندگان» ثبت شده است

يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۳ ب.ظ حصار آسمان
مترسک ساختم تا پاسبان خرمنم باشد

مترسک ساختم تا پاسبان خرمنم باشد

مترسک ساختم تا پاسبان خرمنم باشد
نه اینکه شانه هایش تکیه گاه دشمنم باشد!

لباسم را تنش کردم، کلاهم را به او دادم
که شاید قدر دان زحمت گاوآهنم باشد

گمان حتی نکردم شاید آن اهریمن بدخو
به من نزدیکتر از دکمه ی پیراهنم باشد!

خودم کردم که بردوشش کلاغی دیدم و رفتم!
که ترسیدم گناهش تا ابد بر گردنم باشد

ندانستم که بار این گناه آسانتر است از آن
که عمری لکه ی این ننگ نقش دامنم باشد!
...
مترسک ساختم در دردسر افتاده ام اما
گمانم چاره اش دست اجاق روشنم باشد!


"حسین جنتی"

۰۷ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۳ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!

قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!

تا به فکرم می رسد با من چه کردی ... بگذریم!
مرگ مرهم می شود وقتی که دردی ... بگذریم!

سبز بودم بر درختی تا تو را دیدم، ببین
برگ هم عاشق شود ، کم کم به زردی ... بگذریم!

من تو را از دور هم می دیدم و راضی، تو خود
خواستی نزدیک من باشی، به مردی ... بگذریم!

آنقَدَرها که تو را می خواهمت، می خواهی ام؟
در کشاکش بودم و در سر نَبَردی ... بگذریم!

من تمام زندگی را باختم، این درد نیست!
درد این حسِ من و عشقت به فردی ... بگذریم!

یک نگاه سرد بندازی به رویم، رفته ام
قاصدک دیدی وزد تا باد سردی ... ؟ بگذریم!

عشق گفتی نیست در عالم، فقط در قصه هاست!
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!

"محمد تاجیک"

۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان

ما گرفتیم آنچه را انداختی

مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای

گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب خاکت را دهد ناگه بباد

ادامه مطلب...
۰۴ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۰ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ب.ظ حصار آسمان
طلوع این غروب را چگونه جستجو کنم

طلوع این غروب را چگونه جستجو کنم

غزل بهانه میشود, که با تو گفتگو کنم
و دردهای سینه را, در این سروده رو کنم

شکایتی ندارم و, گلایه هم نمیکنم
گلایه از تو یا خودم, زمانه یا از او کنم؟!

نمانده راه و چاره ایی, برای دردهای من
بغیر از این که بغض را, شکسته در گلو کنم

هنوز آرزو بدل, نمانده ای و مانده ام
نگو که بی تو مرگ را, دوباره آرزو کنم

ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ حصار آسمان
چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمی‌دانم

چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمی‌دانم

بجز غم خوردن عشقت، غمی دیگر نمی‌دانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمی‌دانم

گر از عشقت برون آیم، به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن، به عشقت در نمی‌دانم

ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمی‌دانم

به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم، رهی دیگر نمی‌دانم

ادامه مطلب...
۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۴:۰۵ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد

کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد

کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد
و جاده وسعت درد مسافر را نمی فهمد

دوباره وقت رفتن می شود کوچ پرستوها
و حتی آسمان مرغ مهاجر را نمی فهمد

پر از شک و یقینم بی تو ایمانی نخواهم داشت
خدا حرف دل این نیمه کافر را نمی فهمد

خیابان ها وماشین های سر در گم نمی دانند
که دنیا درد انسان معاصر را نمی فهمد

ادامه مطلب...
۰۱ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۰ ب.ظ حصار آسمان
دل که می گیرد نمی گوید کجا باید گریست

دل که می گیرد نمی گوید کجا باید گریست

کفر می گویم که ایمان نیز آرامم نکرد
گریه های زیر باران نیز آرامم نکرد
 
خواب می بینم که دنیا با تو شکل دیگری ست
خواب صادق یا پریشان نیز آرامم نکرد

دل که می گیرد نمی گوید کجا باید گریست
گریه کردن در خیابان نیز آرامم نکرد

توی تونل نعره خواهم زد، خدایا با توام
جیغ های در اتوبان نیز آرامم نکرد

ادامه مطلب...
۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۰ ۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان