پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
تو را در کدام خاطره جا گذاشتم
در کدام کنج دلم پنهانت کردم
که پیدایت نمی کنم
حتی در این شب
که بی تابم
گیسوانت را نفس بکشم
بیا دوباره به همان خانه برگردیم
که چراغش را روشن گذاشتیم
و پنجره اش باز بود
رو به بهارنارنج همان اتاق
که تو را در آن شناختم
تا خودم را فراموش کنم
آن روزها
چقدر برای پرواز آسمان داشتیم.
آن قدر ترا نفس می کشم
تا پیدایت کنم
دست های تو هنوز
بوی لیموی تازه می دهد.
#نیلوفر_لاری_پور
از کتاب: بی من فروغ نخوان
۱۱ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعى
در شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد
گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ...
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد
بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ...
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد
شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
#سجاد_سامانی
۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
آلبومی قدیمی ام،
در زیرزمین خانه ای کلنگی
که واحدهایش را پیش فروش کرده اند.
در انتظار دستی جامانده در اعماقم
که آجرها نمی گذارند
خاطره ای فروریخته را ورق بزند
نجاتم بده!
در من
هنوز لبخندی هست
که می تواند چیزی یادت بیاورد
#لیلا_کردبچه
۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
نامت را
به تمام پرنده ها یاد داده ام
به آسمان
به ابرها
و به شعرهایم
دفترم را باز کن
هر شعری پرواز بلد نباشد
مال من نیست...
#رضوان_ابوترابی
۱۱ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
اینجا
همین جا
نزدیک همین تنفس بى خواب
تو را
طـورى نزدیک به لمسِ هـوا حس مى کنم
که گنجشک تشنه، عطـرِ باران را
#سیدعلی_صالحی
۱۰ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
بحثمان که میشد
حرفهاى دلمان را
به زبانِ آهنگ براى یکدیگر میفرستادیم
من با ترانه هاى انتخابى ام تصدقش میرفتم و
او تا میتوانست ناز میکرد...
آنقدر این بازىِ شیرین ادامه داشت
تا مجبور میشدم برایش بنویسم:
+آشتى؟
-آشتى
همیشه بحث کردن مشکل را حل نمیکند
گاهى باید حرفِ دلمان را بسِپاریم
به نُت ها...
به ترانه ها...
به آنهایى که دقیقاً همانجایى که لال میشویم
به کمکمان مى آیند
آنهایى که انگار داستان زندگیمان را از بَر کرده اند
شیرین است
یکبار امتحان کنید ؛
"زبانِ آهنگ ها را"
#علی_قاضی_نظام
۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
ای که برداشتی از شانه ی موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری
ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولی
من پریشان تر از آنم که تو می پنداری
هر چه می خواهمت از یاد برم ممکن نیست
من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری
موجم و جرأت پیش آمدنم نیست مگر
به دل سنگ تو از من نرسد آزاری
بی سبب نیست که پنهان شده ای پشت غبار
تو هم ای آیینه از دیدن من بیزاری
#فاضل_نظری
۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۶
۰
حصار آسمان