حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۱۶۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشق دل خسته» ثبت شده است

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
لیلی و مجنون بهتر است افسانه باشد

لیلی و مجنون بهتر است افسانه باشد

شمعی ندارد تا شبی پروانه باشد
باید برای گریه هایش شانه باشد

دنیا جهنم دره ی ماقبل مرگ است
وقتی نخواهد لحظه ای دیوانه باشد

حالش شبیه پنجم دیماه، وقتی
باور نمی کرد ارگ بم ویرانه باشد

با هر ترانه عاشقی می کرد، حالا
باید شبیه آدمی بیگانه باشد

یک خاطره از روزهای رفته فهماند
لیلی و مجنون بهتر است افسانه باشد

حتی خدا هم طاقت خواندن ندارد
شعری که اوجش هق هقی مردانه باشد

روزی خبر آمد جهان دیگری هست
تا دردهای این جهان بیعانه باشد


"پویا جمشیدی"
پنهان میان سه نقطه - انتشارات الف

۰۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۸ ب.ظ حصار آسمان
قلب سنگین سکوت - دست نوشته

قلب سنگین سکوت - دست نوشته

وقتی کسی را میخواهی
با هر بار خواستنش از عمق جانت
و هر بار تلاش برای رسیدن به او
یک قدم از نخواستنش دور شده ای!

زمان که میگذرد، هم وفاداری خود را به اثبات رسانده ای و هم عشقت را
با خواستنش!
اما هر بار یک قدم از نخواستنش دور شده ای
باور کن

زمان که میگذرد، آنقدر دور خواهی شد؛
آنقدر از عمق جانت او را میخواهی که
دیگر نخواستنش، همانند انکار وجود توست!

مانند این است که بخواهی خون را از رگانت
و هوا را از ریه هایت به طور کامل بیرون بکشی
میمیری!
به همین راحتی!

و من امروز در مکانی از خواستنت ایستاده ام که
دیگر راه بازگشت را از یاد برده ام ...

تجلی تو در قلب من
تجلی ستاره ای نیست که هر هزار سال یکبار طلوع کند
تجلی خورشیدی است که روزی هزار مرتبه پی در پی طلوع خواهد کرد
هم گرما بخش است و هم روشنی بخش و عامل حیات
روزی که غروب کرد، این را بدان که
سرزمینم را ترک گفته ام تا شاید در سرزمینی دیگر تو را باز شناسم

این منم
قلب سنگین سکوت

"حصار آسمان"



۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۹:۲۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ حصار آسمان
چرا به داد من نمیرسی؟

چرا به داد من نمیرسی؟

منو به حال من رها نکن
تو که برای من همه کسی

اگه هنوزم عاشق منی
چرا به داد من نمیرسی؟

من از تصور نبودنت
رو شونه ی تو گریه میکنم

منی که دل بریدم از همه
ببین برای تو چه میکنم

منو به حال من رها نکن
تو هم به مرز این جنون برس

اگه هنوزم عاشق منی
خودت به داد هردومون برس

"روزبه بمانی"
تصور نبودنت - احسان خواجه امیری

۱۲ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۵ ۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
منت خدای را عزوجل

منت خدای را عزوجل

منت خدای را عزوجل
که طاعتش موجب قربت است و
به شکر اندرش مزید نعمت.
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و
چون برمیاید، مفرح ذات.
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و
بر هر نعمتی شکری واجب.

"خواجه عبداله انصاری"

۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
میان عاشق و معشــوق رمزی است

میان عاشق و معشــوق رمزی است

به مجنـــون گفت روزی ســـاربانی
چرا بیــــهوده در صحـــــرا دوانی ؟

اگر با لــیلی ات بودی ســــــر و کــار
من او را دیــدمش با دیگـــــری یار

سر و زلفش به دست دیــگران است
تو را بیهوده در صحرا دوان است

ز حرف ساربان مجـــنون فغــان کرد
جوابـــش ایـن ربـــــاعی را بیان کرد

درخت بی ثــــمر هــر کس نشــــــاند
دوای درد مجـــــــــــنون را بــدانـــد

میان عاشق و معشــوق رمزی است
چـــه دانـد آنــکه اشــــتر میچـــراند؟

بگفتــــا ســاربان : هان ای بد اخــــتر
گنـــــاهی از محبــــّــت نــیست بد تر

تو را  ایــــــزد به تــوبه امر فرمــود
برو از عــــشق لیــــلا توبه کن زود

چو بشنید این سخن مجنون فغان کرد
دو دســـت خـویش را بر آسمان کرد

بگـفـــــتا : تــــوبه کردم تـــوبه اُ ولا
ز هر چــیــزی به غیر از عشق لیـلا

۰۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۹ ب.ظ حصار آسمان
مانده ام خموش چون ندارم همدمی

مانده ام خموش چون ندارم همدمی

چقدر سکوت ...و اما راز دل چقدر هیاهو دارد
دنیای مرا گرفتند
عشقم را
و من همچنان ایستاده ام ...
ای امید شب های تارم
ای خدا ...
بازا و ببین از بنده ات چه مانده
به جرم عاشقی
به جرم بیدلی و دلدادگی
آه...

۰۶ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
عشقمان هم چنان بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

عشقمان هم چنان بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

آیا مرا دوست داری ؟
بعد از همه آن چه بود
آیا هنوز مرا دوست داری ؟
من
علی رغم همه آن چه که بود
تو را دوست می دارم

من نمی توانم قبول کنم که گذشته ها گذشته
و گمان می کنم تو همین حالا
این جایی
لبخند می  زنی
و دستانم را در دست می گیری
و شک مرا به یقین مبدل می کنی


از دیروز هیچ سخن مگو
موهایت را شانه کن
و مژه هایت را آرایش کن
روزگار سپری شده
و تو هم چنان ارزشمندی
و بدان نه از تو
چیزی کاسته شده
و نه از عشق
 
ای عشق من
اگر محبت نبود 
انسان هم انسان نمی  شد
ما
همانند دو کودکی بودیم
در تصمیم های مان
و غرورمان
و سایه های دعواهامان
و بارها و بارها شده
که تو خشمگین از کنارم رفته باشی
و بارها هم شده 
که لج بازی  های من گل کرده باشد  
و چه بسا نامه نگاری های مان قطع می شد
و هم چنین هدیه دادن هایمان
ولی
هر چه بر دشمنی هامان می افزودیم
عشقمان
هم چنان
بزرگ تر از اشتباهاتمان بود

این عشق
آتشی در درون ماست
و رفیق ما و رفیق نجواهای شبانه ماست 
و کودکی است
که با او مدارا می کنیم
و دوستش داریم
چه زمانی که با ما می گرید
و چه آن زمان که ما را می گریاند
غم های ما همه از اوست
و هنگامی که اشکی و غمی به ما می دهد
ما بیشترش را از او طلب می کنیم
دستت را به من بده
تو هم چنان زنبق منی
و محبوب منی
علی  رغم آن چه که بین ما بوده
آیا دوستم داری ؟

من دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم

"نزار قبانی"

۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان