میگویند حافظه ماهی ها تا سه ثانیه قبل را بخاطر می آورد
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻫﯽ
ﺑﺎ ﺳﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺣﺎﻓﻈﻪ
میگویند حافظه ماهی ها تا سه ثانیه قبل را بخاطر می آورد
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻫﯽ
ﺑﺎ ﺳﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺣﺎﻓﻈﻪ
شدم زندانی دنیا، دلم پرواز میخواهد
کمی تنهایی و فریاد، دلم آواز میخواهد
زند ساز مخالف باز، این دنیای دیوانه
برای پاسخش اینبار، دلم یک ساز میخواهد
اگر چه گفته بودی پای عشقت تا ابد مردی
ولی روزی که رفتی خواندم از چشمت ، که دلسردی!
به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم
به جای عشق بازی ، دایماً بازی در آوردی
بنا کن رسم دلداری، دل و جان دادنش با من
بده پیغام خود از دور اشارت کردنش با من
بسوزان هرچه میخواهی ولی دل را نوازش کن
بپا کن آتش عشقت، سیاوش بودنش با من
رها کن دود آتش را ولی یاد مرا هرگز
سیه کن آسمان با دود، نیلی کردنش با من
تو و دل دادن دریا، من و دنیایی از رؤیا
بزن کشتی به طوفانها به ساحل بردنش با من
ز هر دردی دری بگشا به هر آهنگ شادی کن
بزن بر تار و پود دل، مرتب کردنش با من
بمان بیدل ، بگو از دل، دل از دلواپسی کم کن
تو وا کن سفره ی دل را صبوری کردنش با من
"احمدرضا کاظمی"
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد؟
هرچه خوبی بکنی با دل تو بد باشد؟
تو به ایمان برسی اینکه کسی جز او نیست
او بعکس تو به هرچیز مردد باشد؟
به دریا می زنم شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
نمیدانم که قلبم از کجا تعلیم میگیرد!
بدون مشورت با من، خودش تصمیم میگیرد!
من از روز تولد تا کنون از بس که دلتنگم
همیشه روز میلادم، دل تقویم میگیرد!