حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۸۱۳ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص» ثبت شده است

جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
دلم گرفته از غم

دلم گرفته از غم

کلاغ تیره میگفت، دلم گرفته از غم
غم بزرگ ما پس، چگونه میشود کم؟

چرا شب سیاهی، نشسته روی بالم
دلم گرفته از آن، چگونه من ننالم؟

چرا صدای بلبل، نشانه ی بهار است
و نغمه زمستان، صدای قار قار است؟

چرا دلم گرفته؟ چرا پر از غبارم؟
چرا کسی نفهمید، چقدر غصه دارم؟


"زنده یاد قیصر امین پور"


  • پی نوشت: وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم، یکی از جایزه هایی که از مدرسه بهم دادن، یه کتاب داستان بود به اسم "مهمان". این شعر هم در اون داستان آورده شده بود. هنوزم اون کتاب رو دارم.یادش بخیر!
۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۹ ۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۰ ب.ظ حصار آسمان
دلت که گرفته باشد!

دلت که گرفته باشد!

اونی که عشقو به بازی میگیره، شاید در نظر خودش بهترین بازیگره
ولی یه روزی، یه جایی، یه جوری دلش میشکنه که
تازه میفهمه اون فیلمی که بازی کرد؛
نویسنده ش خدا بود!

دلت که گرفته باشد
با صدای ترانه که هیچ؛
حتی با صدای دست فروش دوره گرد هم
گریه میکنی!

"احمد شاملو"

۲۸ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۱ ب.ظ حصار آسمان
من اگر ساز کنم، حاضری آواز کنی؟

من اگر ساز کنم، حاضری آواز کنی؟

من اگر ساز کنم، حاضری آواز کنی؟
غزلی خوانی و چون نغمه ی دل بازکنی؟

بلدم ناز خریدن، بلدی ناز کنی؟
یا نشینی به برم، شعرنو آغازکنی؟

بلدم راز نگهدار شوم، راز بگو
بلدی راز نگهداری و دمساز کنی؟

بلدم با تو به دنیای دلت سیر کنم
بلدی قفل دلِ عشقِ مرا باز کنی؟

بلدم پر بکشم تا به نهایت به دلت
بلدی عشق شوی عاشقی ابراز کنی؟

زین العابدین وحدانی

۲۵ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۱ ۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بیا ای یاد مهتابی!  ( پست ویژه حصار آسمان )

بیا ای یاد مهتابی! ( پست ویژه حصار آسمان )

به دیدارم بیا هر شب
در این تنهاییِ تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناهِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد بی خوابی
در این ایوان سرپوشیده متروک
شب افتاده ست و در تالابِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می‌ترسم ترا خورشید پندارند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی!

"مهدی اخوان ثالث"

  • پی نوشت: دکلمه این شعر رو میتونین از این [ لینک ] دانلود کنین.
ادامه مطلب...
۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۰ ۱۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ق.ظ حصار آسمان
مقصد من نا کجای قصه هاست

مقصد من نا کجای قصه هاست

رک بگویم، از همه رنجیده ام!
از غریب و آشنا ترسیده ام!

با مرام و معرفت بیگانه اند!
من به هر ساز ی که شد رقصیده ام!

در زمستانِ سکوتم بارها
با نگاه سردتان لرزیده ام!

رد پای مهربانی نیست، نیست
من تمام کوچه را گردیده ام!

سالها از بس که خوش بین بوده ام
هر کلاغی را کبوتر دیده ام!

وزن احساس شما را بارها
با ترازوی خودم سنجیده ام!

بی خیال سردی آغوشها
من به آغوش خودم چسبیده ام!

من شما را بارها و بارها
لا به لای هر دعا بخشیده ام!

مقصد من نا کجای قصه هاست
از تمام جاده ها پرسیده ام!

میروم با واژه ها سر میکنم
دامن از خاک شما بر چیده ام!

من تمام گریه هایم را شبی
لا به لای واژه ها خندیده ام!

"فریدون مشیری"

۲۲ آبان ۹۵ ، ۰۰:۲۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ب.ظ حصار آسمان
در بندر آبی چشمانت

در بندر آبی چشمانت

آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند
پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند تا به پرواز درآیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند!

در بندر آبی چشمانت
"نزار قبانی"

۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۲:۵۱ ۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ب.ظ حصار آسمان
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم

به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام
خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

پرده مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاک درش با که بود بازارم

"غزل 324 حافظ"

  • پی نوشت: پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب
    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

    فکر کنم باران دیشب مرا شسته!
    چون امروز "تو" ام...!
۲۰ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۴ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان