حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۸۱۳ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص» ثبت شده است

دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
به فرزندانتان ماندن را یاد بدهید!

به فرزندانتان ماندن را یاد بدهید!

به فرزندانتان ماندن را یاد بدهید
شنا و اسب سواری و تیر اندازی را خودشان یاد میگیرند!

#علی_قاضی_نظام

۰۳ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
انصاف نباشد که تو ما را نشناسی!

انصاف نباشد که تو ما را نشناسی!

اِنصاف نباشد که تو ما را نشناسی
این کشته‌ احساس و بلا را نشناسی

بازیچه‌ اطفال و پریشان ز ملالم
دیوانه‌ اَنگشت نما را نشناسی

از مکر و فریبِ تو دلم غرقه‌ی خون است
دلسوخته‌ عشق خدا را نشناسی

آرام ندارم نَفسی محوِ جنونم
این دلشده‌ی بی‌سرو پا را نشناسی

کس با خبر از وحشتِ تنهائی من نیست
غم‌پرورِ آغوشِ جفا را نشناسی

من بحرِ پر از جوش و خروشِ غمِ عشقم
این عاشقِ با مهر و وفا را نشناسی

افسون شده‌ چشمِ سیه مستِ تو باشم
سَرمستِ خراباتِ صفا را نشناسی

این درد مرا کُشت که نشناخت مرا کس
ز آن نیز بَتر چونکه تو ما را نشناسی

من زنده برای دلِ شوریده سرانم
آواره‌ی صحرای فنا را نشناسی

شُور دلِ من شور بیافکنده به عالم
دلداده‌ی پُر شُور و نوا را نشناسی

از خویش بُریدم چو شدم واله‌ی عشقت
آن صابرِ از خویش رها را نشناسی

#صابر_کرمانی

۰۲ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۵۹ ب.ظ حصار آسمان
پشت بر محراب دل کردن خطاست!

پشت بر محراب دل کردن خطاست!

عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری، مشت خود را وا مکن

گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن، شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن

دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن!

اینکه از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن

زر بدست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن

پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای، افشا مکن

ای بس آبادی که بوم یوم شد
بر سر یک مشت گل، دعوا مکن

چون خدا بر تو خدائی میکند
اضطراب از روزی فردا مکن

متحد گردید و طوفان شد نسیم
دوستی با بی سر و بی پا مکن

پشت بر محراب دل کردن خطاست
قامتت را جای دیگر تا مکن

چون بشمعی میرسی، پروانه باش
وز نگاه این آن پروا مکن

پیش بی رنگان که مست حیرتتند
گر دورنگی میکنی، با ما مکن

گر زآب برکه میترسی پریش
دعوی غواصی دریا مکن!

#بهرام_سیاره متخلص به #پریش_شهرضایی

۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۶:۵۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ق.ظ حصار آسمان
چقدر زود عادت می کنیم!

چقدر زود عادت می کنیم!

چقدر زود عادت میکنیم
به این نشد،یکی دیگر!
نه!
من دلم را به این قانع نمیکنم
نمیخواهم تجربه باشی تا بعد ها درست تر رفتار کنم
من دلم میخواهد خودم را اصلاح کنم که تورا بهتر داشته باشم
من مردِ این نشد،یکی دیگر ها نیستم
من
پای تو
گریه میکنم
ضعیف میشوم
میشکنم
ولی خواهم ماند...

#حامد_رجب_پور

۰۲ مهر ۹۶ ، ۰۷:۱۴ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۵ ب.ظ حصار آسمان
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

گوش کن
دورترین مرغ جهان می خواند
شب سلیس است، و یکدست، و باز
شمعدانی ها
و صدادارترین شاخه فصل، ماه را می شنوند

پلکان جلو ساختمان
در فانوس به دست
و در اسراف نسیم

گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا
چشم تو زینت تاریکی نیست!
پلک ها را بتکان
کفش به پا کن
و بیا!
و بیا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد!
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام ترا
مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند

پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت :
"بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است"

#سهراب_سپهری
#شب_تنهایی_خوب

۰۱ مهر ۹۶ ، ۲۱:۳۵ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ق.ظ حصار آسمان
غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد!

غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد!

به تنهایی گرفتارند، مشتی بی پناه اینجا
مسافرخانه ی رنج است یا تبعیدگاه اینجا؟

غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد
مکن عمر مرا ای عشق بیش از این تباه اینجا

برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ
به خون خویش می غلطند صد ها بی گناه اینجا

نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروان هایی که گم کردند راه اینجا

اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان می جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا

تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا

#فاضل_نظری

۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۷:۱۴ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۳۰ ق.ظ حصار آسمان
هر کس که با ایمان به راهی رفته باشد ...

هر کس که با ایمان به راهی رفته باشد ...

از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
اینها برای هیچ طوفانی مهم نیست!

آغوش من مخروبه ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست

با دردِ خنجر، دردِ خار از خاطرم رفت
بعد ازتو غم های فراوانی مهم نیست

یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست

دار و ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست

هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست

حالا چه خواهد شد پس از این؟هرچه باشد!
این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست

#رویا_باقری

۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۲:۳۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان