حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۲۲۷ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: دیگر نویسندگان» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
من تو را بسیار می خواهم، تو من را ... بگذریم!

من تو را بسیار می خواهم، تو من را ... بگذریم!

از این شعر فقط همین یک بیت در دسترس بود! اما شعر زیر، بسیار به آن شبیه است:

تا به فکرم می رسد با من چه کردی ... بگذریم!
مرگ مرهم می شود وقتی که دردی ... بگذریم!

سبز بودم بر درختی تا تو را دیدم، ببین
برگ هم عاشق شود ، کم کم به زردی ... بگذریم!

من تو را از دور هم می دیدم و راضی، تو خود
خواستی نزدیک من باشی، به مردی ... بگذریم!

آنقَدَرها که تو را می خواهمت، می خواهی ام؟
در کشاکش بودم و در سر نَبَردی ... بگذریم!

من تمام زندگی را باختم، این درد نیست!
درد این حسِ من و عشقت به فردی ... بگذریم!

یک نگاه سرد بندازی به رویم، رفته ام
قاصدک دیدی وزد تا باد سردی ... ؟ بگذریم!

عشق گفتی نیست در عالم، فقط در قصه هاست!
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!

#محمد_تاجیک

۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بردند پس از آنکه بریدند بدن را

بردند پس از آنکه بریدند بدن را

بردند پس از آنکه بریدند بدن را
هفتاد و دو ملت سر هفتاد و دو تن را

در کوفه بشر را به ته ننگ کشاندند
تا شیعه بداند سبب صلح حسن را

در خانه نشستند و ندیدند ملایک
بر قامت سرخ تو بریدند کفن را

از سر زدن و دست زدن شرم نکردند
آنانکه شمردند سبک سینه زدن را

این قوم چه قومی ست که حسش نتوانست
از عطر تو تشخیص دهد بوی لجن را

در مکتب مهر تو فقط یاد گرفتیم
از دشمن تو رابطه ی مشت و دهن را

ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ
کشته شدن و زنده ی ذلت نشدن را

ما باز همانیم که دیدیم و نمردیم
در پای سواران مغول خاک وطن را

#غلامرضا_طریقی

۰۹ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی

مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی

آفریدند تو را تا که مسیحا باشی
عزت و عاطفه را مظهر و معنا باشی

آفریدند تو را نام نهادند حسین
تا که جانسوزترین واژه دنیا باشی

آفریدند تو را محض سرافرازی عشق
تا که دلدار جگر گوشه لیلا باشی

در کرم اهل کرم پیش توکم آوردند
دیگران قطره ناچیز و تو دریا باشی

و قتیل العبراتی عجبی نیست اگر
کشته چشم تر زینب کبری باشی

بر سر نیزه سرت رفت و تلالو کردی
مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی

خیزران خورده ترین قاری قرآن خدا
طشت زر دیده ترین حضرت یحیی باشی

#علی_اکبر_لطیفیان

۰۹ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ حصار آسمان
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است!

عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است!

شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

یارب این بوی خوش از روضه جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟
یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

چه سَماع است که جان رقص کنان می آید؟
چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقه یاران الست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۱ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
اشک اگر در غم تو خون بشود جایز است

اشک اگر در غم تو خون بشود جایز است

در حرمت هر که گدا شد خود او پادشاست
هر که گریزان شده از مهر تو همچون گداست

خادم تو با دل محزون خودش آمده ست
گر تو نباشی دل مجنون به عدم مبتلاست

اصغر تو با لب خشکیده ی خود پر کشید
حرمله با تیر و کمانش همگی در بلاست

شمر ستمکار لعین الابد الآبدین
رحم خدا بر تن بدکار و نجس نا رواست

اشک همه سینه زنانت صنما یا حسین
با همه ی ذنب و گناهان و خطا بی ریاست

اشک اگر در غم تو خون بشود جایز است
جز به غمت اشک و غم و ماتم ما بر فناست

بر دل من حسرت بین الحرمینت به جاست
سرور و سالار شهیدان دل من بی نواست

دست گل عشق و وفا ماه بنی هاشم است
ماه هم از شدت شرمندگی اش در خفاست

#علی_محمد_یاری

۰۷ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
از بس شلوغ بود خیابان، دلم گرفت

از بس شلوغ بود خیابان، دلم گرفت

هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت

هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نم باران دلم گرفت

هرجا که خنده بر لب معشوقه ای نشست
یا اینکه کرد زلف پریشان، دلم گرفت

بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت

امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت

#مجید_ترکابادی

۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
هیچکس، به اندازه من دوستت نخواهد داشت!

هیچکس، به اندازه من دوستت نخواهد داشت!

هیچوقت، هیچکس، به اندازه من دوستت نخواهد داشت!
این تو؛
این تمام آدم ها

#المیرا_دهنوی

۰۶ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان