حصار آسمان

حصار آسمان در پهنه بی کران آبی رنگ خود جویای رنگی ست که عشق را معنا کند

۷۲۳ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
من تو را بسیار می خواهم، تو من را ... بگذریم!

من تو را بسیار می خواهم، تو من را ... بگذریم!

از این شعر فقط همین یک بیت در دسترس بود! اما شعر زیر، بسیار به آن شبیه است:

تا به فکرم می رسد با من چه کردی ... بگذریم!
مرگ مرهم می شود وقتی که دردی ... بگذریم!

سبز بودم بر درختی تا تو را دیدم، ببین
برگ هم عاشق شود ، کم کم به زردی ... بگذریم!

من تو را از دور هم می دیدم و راضی، تو خود
خواستی نزدیک من باشی، به مردی ... بگذریم!

آنقَدَرها که تو را می خواهمت، می خواهی ام؟
در کشاکش بودم و در سر نَبَردی ... بگذریم!

من تمام زندگی را باختم، این درد نیست!
درد این حسِ من و عشقت به فردی ... بگذریم!

یک نگاه سرد بندازی به رویم، رفته ام
قاصدک دیدی وزد تا باد سردی ... ؟ بگذریم!

عشق گفتی نیست در عالم، فقط در قصه هاست!
قصه ما سر رسید اما بگردی ... بگذریم!

#محمد_تاجیک

۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
بردند پس از آنکه بریدند بدن را

بردند پس از آنکه بریدند بدن را

بردند پس از آنکه بریدند بدن را
هفتاد و دو ملت سر هفتاد و دو تن را

در کوفه بشر را به ته ننگ کشاندند
تا شیعه بداند سبب صلح حسن را

در خانه نشستند و ندیدند ملایک
بر قامت سرخ تو بریدند کفن را

از سر زدن و دست زدن شرم نکردند
آنانکه شمردند سبک سینه زدن را

این قوم چه قومی ست که حسش نتوانست
از عطر تو تشخیص دهد بوی لجن را

در مکتب مهر تو فقط یاد گرفتیم
از دشمن تو رابطه ی مشت و دهن را

ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ
کشته شدن و زنده ی ذلت نشدن را

ما باز همانیم که دیدیم و نمردیم
در پای سواران مغول خاک وطن را

#غلامرضا_طریقی

۰۹ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
زمین سمتِ سنگین‌ترش عشق بود

زمین سمتِ سنگین‌ترش عشق بود

ستاره زمین خورد و غم پا گرفت
عطش دستِ دریا رو بالا گرفت

عطش تو هوای جنون پَر کشید
خدا عشق و خونو برابر کشید

یکی مردِ میدون شد و نور شد
یکی از کریم و کَرم دور شد

یکی آخرش سر به نِی‌ها گذاشت
یکی گم شد و عشقو تنها گذاشت

بگو این سفر آخرش عشق بود
زمین سمتِ سنگین‌ترش عشق بود

بگو قصه با غصه همدست نیست
مسیری که رفتیم بن‌بست نیست

بگو از شبِ غربت و خون،بگو
بگو از غم و قحطِ بارون،بگو

بگو آسمون مهربونی نکرد
زمین مُرد و پادرمیونی نکرد

#علیرضا_آذر
متن آهنگ #بن_بست با همکاری #میلاد_بابایی

۰۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ حصار آسمان
مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی

مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی

آفریدند تو را تا که مسیحا باشی
عزت و عاطفه را مظهر و معنا باشی

آفریدند تو را نام نهادند حسین
تا که جانسوزترین واژه دنیا باشی

آفریدند تو را محض سرافرازی عشق
تا که دلدار جگر گوشه لیلا باشی

در کرم اهل کرم پیش توکم آوردند
دیگران قطره ناچیز و تو دریا باشی

و قتیل العبراتی عجبی نیست اگر
کشته چشم تر زینب کبری باشی

بر سر نیزه سرت رفت و تلالو کردی
مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی

خیزران خورده ترین قاری قرآن خدا
طشت زر دیده ترین حضرت یحیی باشی

#علی_اکبر_لطیفیان

۰۹ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ حصار آسمان
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است!

عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است!

شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

یارب این بوی خوش از روضه جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟
یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

چه سَماع است که جان رقص کنان می آید؟
چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقه یاران الست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۱ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان
شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
تا نشستی روی زین رنگ از رخ ارباب رفت

تا نشستی روی زین رنگ از رخ ارباب رفت

تا نشستی روی زین رنگ از رخ ارباب رفت
شعله دل گرمی از خورشید عالم تاب رفت

دست بردی سمت مشک و اشک ها سر ریز شد
یک قدم امید آمد صد قدم مهتاب رفت

تا لبت آمد ولی تشنه به جایش باز گشت
آب را وقتی نخوردی آب روی آب رفت

دیده بوسی تو با شمشیر ها بسیار شد
شهرت مهمان نوازی از کف اعراب رفت

کودکی چشم انتظار دیدن مهتاب بود
دیر کردی روی دستان پدر در خواب رفت

#عمو_عباس
#امیر_سهرابی

۰۸ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حصار آسمان
جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ حصار آسمان
پیکرش بر خاک صحرا ماند

پیکرش بر خاک صحرا ماند

کعبه ای خونین فراخوانده سپاه فیل را
تا ببینی بار دیگر بارش سجیل را

با لب خشکیده افتاده است آنکه گر لبی
تر کند تا خیمه گاهش می کشاند نیل را!

لیلة القدری که می گفتند عاشورای اوست
دفعتا افتاده تا معنا کند "تنزیل" را!

عیب خنجر نیست ابراهیم! مقتل را بخوان
از قفا باید ببری حلقِ اسماعیل را

روی آیات شریفش، خصم مرکب تاخته
روی قرآنی که مومن کرده است انجیل را

پیکرش بر خاک صحرا ماند و این ظلم عظیم
روز محشر حق به جانب می کند قابیل را

خود به قبض روح، پیش آمد خدا آن دم که دید
در کنارش، پیکر بی جانِ عزرائیل را

#حسین_زحمتکش

۰۷ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حصار آسمان