۷۶ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعى
در شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد
گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ...
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد
بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ...
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد
شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
#سجاد_سامانی
۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
آلبومی قدیمی ام،
در زیرزمین خانه ای کلنگی
که واحدهایش را پیش فروش کرده اند.
در انتظار دستی جامانده در اعماقم
که آجرها نمی گذارند
خاطره ای فروریخته را ورق بزند
نجاتم بده!
در من
هنوز لبخندی هست
که می تواند چیزی یادت بیاورد
#لیلا_کردبچه
۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
نامت را
به تمام پرنده ها یاد داده ام
به آسمان
به ابرها
و به شعرهایم
دفترم را باز کن
هر شعری پرواز بلد نباشد
مال من نیست...
#رضوان_ابوترابی
۱۱ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۴
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
اینجا
همین جا
نزدیک همین تنفس بى خواب
تو را
طـورى نزدیک به لمسِ هـوا حس مى کنم
که گنجشک تشنه، عطـرِ باران را
#سیدعلی_صالحی
۱۰ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
بحثمان که میشد
حرفهاى دلمان را
به زبانِ آهنگ براى یکدیگر میفرستادیم
من با ترانه هاى انتخابى ام تصدقش میرفتم و
او تا میتوانست ناز میکرد...
آنقدر این بازىِ شیرین ادامه داشت
تا مجبور میشدم برایش بنویسم:
+آشتى؟
-آشتى
همیشه بحث کردن مشکل را حل نمیکند
گاهى باید حرفِ دلمان را بسِپاریم
به نُت ها...
به ترانه ها...
به آنهایى که دقیقاً همانجایى که لال میشویم
به کمکمان مى آیند
آنهایى که انگار داستان زندگیمان را از بَر کرده اند
شیرین است
یکبار امتحان کنید ؛
"زبانِ آهنگ ها را"
#علی_قاضی_نظام
۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
ای که برداشتی از شانه ی موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری
ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولی
من پریشان تر از آنم که تو می پنداری
هر چه می خواهمت از یاد برم ممکن نیست
من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری
موجم و جرأت پیش آمدنم نیست مگر
به دل سنگ تو از من نرسد آزاری
بی سبب نیست که پنهان شده ای پشت غبار
تو هم ای آیینه از دیدن من بیزاری
#فاضل_نظری
۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
گفت دانایی که گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
وانکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان مینماید گرگ هست
وانکه با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری گر تو باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست اینسان دردمند
گرگها فرمانروایی می کنند
وان ستمکاران که با هم محرمند
گرگهاشان آشنایان همند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟
#فریدون_مشیری
۱۰ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۴
۰
حصار آسمان