۳۵ مطلب با کلمهی کلیدی «دوری» ثبت شده است
جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۸ ب.ظ
حصار آسمان
وقتی کسی را میخواهی
با هر بار خواستنش از عمق جانت
و هر بار تلاش برای رسیدن به او
یک قدم از نخواستنش دور شده ای!
زمان که میگذرد، هم وفاداری خود را به اثبات رسانده ای و هم عشقت را
با خواستنش!
اما هر بار یک قدم از نخواستنش دور شده ای
باور کن
زمان که میگذرد، آنقدر دور خواهی شد؛
آنقدر از عمق جانت او را میخواهی که
دیگر نخواستنش، همانند انکار وجود توست!
مانند این است که بخواهی خون را از رگانت
و هوا را از ریه هایت به طور کامل بیرون بکشی
میمیری!
به همین راحتی!
و من امروز در مکانی از خواستنت ایستاده ام که
دیگر راه بازگشت را از یاد برده ام ...
تجلی تو در قلب من
تجلی ستاره ای نیست که هر هزار سال یکبار طلوع کند
تجلی خورشیدی است که روزی هزار مرتبه پی در پی طلوع خواهد کرد
هم گرما بخش است و هم روشنی بخش و عامل حیات
روزی که غروب کرد، این را بدان که
سرزمینم را ترک گفته ام تا شاید در سرزمینی دیگر تو را باز شناسم
این منم
قلب سنگین سکوت
"حصار آسمان"
۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۹:۲۸
۱
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
ﺗﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺷﺪﻯ
ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺷﺪ
ﺍﺻﻼً ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻫﻴﭻ ﻏﻼﻣﻰ ﻧﻤﻰﺧﻮﺭﺩ
ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﻯ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩِ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺷﺎﻩ ﺷﺪ!
ﺗﻘﻮﻳﻢ ﻫﺎ ﻋﺰﺍﻯ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﻰﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ، ﺭﻭﺯﺵ ﺳﻴﺎﻩ ﺷﺪ!
"ﺍﻣﻴﺪ ﺻﺒﺎﻍ ﻧﻮ"
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حصار آسمان
آیا این خواست توست
که خیال رویت
پلک های سنگین مرا
در شبهای طولانی و کسالت بار
از هم باز نگاه دارد؟
۲۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
۲
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
از دورها
از دورها می آیی
و فقط
یک چیز
یک چیز کوچک
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
آخر ای دوست نخواهی پرسید؟
که دل از دوری رویت چه کشید
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰
۱
۰
حصار آسمان
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
آدمیست دیگر
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد
دوست دارد بردارد خودش را
و دور بریزد!
"حسین پناهی"
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
۲
۰
حصار آسمان
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
اهل نماز میشوم، جمله نیاز میشوم
سوی حجاز میشوم، باز مقابلم تویی
باده ناب میشوم، شعر و کتاب میشوم
یکسره خواب میشوم، باز مقابلم تویی
همره موج میشوم، راهی اوج میشوم
فوج به فوج میشوم، باز مقابلم تویی
سایه ماه میشوم، در ته چاه میشوم
راهی راه میشوم، باز مقابلم تویی
توی رواق میشوم، کنج اتاق میشوم
بسته به طاق میشوم، باز مقابلم تویی
اینهمه مرد میشوم، مخزن درد میشوم
ساکت و سرد میشوم، باز مقابلم تویی
از همه دور میشوم، نقطه کور میشوم
زنده به گور میشوم، باز مقابلم تویی
همدم خار میشوم، بی کس و یار میشوم
بر سر دار میشوم، باز مقابلم تویی
شاعر: شیخ داود صمدی عاملی
(زاده ی 1348، روستای خشواش - آمل)
روحانی.. مدرس دروس حوزوی و از شاگردان خاص و نزدیک عرفانی حسن حسنزاده آملی
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۰
۳
۰
حصار آسمان