می روم از قصّه ات دیگر کنارت نیستم
هر چه می خواهی بگو فکر شعارت نیستم
گر چه اقیانوسی و من ماهی بی ادّعا
هر چه بودم عاشقت حالا دچارت نیستم
می روم از قصّه ات دیگر کنارت نیستم
هر چه می خواهی بگو فکر شعارت نیستم
گر چه اقیانوسی و من ماهی بی ادّعا
هر چه بودم عاشقت حالا دچارت نیستم
صدای پا که می رفتی از آن شب، خاطرم مانده
از آن شب جان من رفت و غمی که می برم مانده
خبر کوتاه بود از تو، نمی مانم، خیالی نیست
تو بد کردی ولی در من، خیالت محترم مانده
بی تو بام خانه ای بودم که ویران می شدم
ازدحام ناله ای بودم که گریان می شدم
بی تو همچون کوچه ی "اختر" میان کوچه ها
یادگار کاوه ای بودم که زندان می شدم