۲۰ مطلب با موضوع «نویسندگان و اشخاص :: سجاد سامانی» ثبت شده است
شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
دلم گرفته، به دلتنگیِ شبانه قسم
به گیسوان سیاه تو روی شانه قسم
تو بهترین غزل عاشقانه را با چشم،
سروده ای، به غزل های عاشقانه قسم
درخت های کهنسال با رسیدن تو
جوان شدند، به شادابی جوانه قسم
خلاف عامه ى مردم به عشق پابندم
به سنگ های شکیبای رودخانه قسم
فدائیان غم عشق و کشتگان فراق
نمرده اند! به غم های جاودانه قسم
#سجاد_سامانی
۱۳ آبان ۹۶ ، ۲۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعى
در شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد
گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ...
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد
بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ...
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد
شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
#سجاد_سامانی
۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «سادهای !
دورم از دیدار با هر پیش پا افتادهای»
کوچکم خواندی، که پیش چشم ظاهربین تو
دیگران کوهند و من سنگ کنار جادهای
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچکس حتی شبیهت نیست، فوقالعادهای !
با دل آزردهام چیزی نمیگویی ولی
از دل آزردن که حرفی میشود آمادهای
باز بر دوری صبوری میکنم اما مگیر
امتحان تازهای از امتحان پس دادهای
#سجاد_سامانی
۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۸
۰
حصار آسمان
پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ
حصار آسمان
در منِ دلسنگ، شورِ انتظار انداختی
ماهی مرداب را در جویبار انداختی
عشق، اقیانوس آرامی که می گفتی نبود
قایقم را در مسیر آبشار انداختی !
فکر میکردم جواب نامه ام را می دهی
نامه را بی آنکه بگشایی کنار انداختی ...
عشق بر "جانم" حکومت می کند ای روزگار
در سرم بیهوده سودای فرار انداختی
آخر ای عاقل به کار عشق روگردان شدی
خوب شد، یک بار عقلت را به کار انداختی !
#سجاد_سامانی
۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۰
۶
۰
حصار آسمان
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش
داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش
ای که میگویی طبیب قلبهای عاشقی!
کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش
دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو
دوستان را هم فدا کردهست، آنها پیشکش
بسکه زیبایی اگر یوسف تو را میدید نیز
چنگ بر پیراهنت میزد، زلیخا پیشکش
ماهیِ تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد، دریا پیشکش !
#سجاد_سامانی
از کتاب #ایما
عکس از: #علی_غفوری
۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۳
۰
حصار آسمان
دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
بمان ! که مهر تو از سینه راندنش سخت است
چگونه دل نسپاری به دیگران ؟ که دلت
کبوتری است که یک جا نشاندنش سخت است
چه حال و روز غریبی که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد
کتیبههای ترک خورده خواندنش سخت است
هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام
حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است
#سجاد_سامانی
۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۵
۰
حصار آسمان
يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ
حصار آسمان
هر که جز من بود از دیدارمان مأیوس بود
همتم را رود اگر میداشت اقیانوس بود
رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتی ست
بحثمان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بیشماری پشت این افسوس بود
#سجاد_سامانی
از کتاب #ایما
۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۰
۴
۰
حصار آسمان