اگر حتى از زندگى یکدیگر رفتنى شدید،
اندکى "حرمت" بین خودتان به یادگار بگذارید...
همه اش را نبَرید!
شاید خاطره اى ،
عکسى،
آهنگى...
"دوستت دارم" ی!
درخواست حلالیت یا "مرا ببخش"ی!
جا گذاشته باشید و مجبور شوید برگردید!
"علی قاضی نظام"
اگر حتى از زندگى یکدیگر رفتنى شدید،
اندکى "حرمت" بین خودتان به یادگار بگذارید...
همه اش را نبَرید!
شاید خاطره اى ،
عکسى،
آهنگى...
"دوستت دارم" ی!
درخواست حلالیت یا "مرا ببخش"ی!
جا گذاشته باشید و مجبور شوید برگردید!
"علی قاضی نظام"
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﭼﺎﯼ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯾﺴﺖ
ﻫﻮﻝ ﻫﻮﻟﮑﯽ ﻭ ﺩﻡ ﺩﺳﺘﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﺗﮑﻠﯿﻒ
ﺍﻣﺎ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺭﻓﻊ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ
تمامی ترسهای ما، از عدم آگاهی نشات میگیرد !
مثلا از "تاریکی" میترسیم، چون نمیدانیم چه چیزی در آن محیط تاریک انتظارمان را میکشد .
این هراس دربارهی کسی که دوستش داریم هم صدق میکند ما از دست دادنش میترسیم، چون نمیدانیم چه حسی به ما دارد ...
"دینو بوتزاتی"
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه یی بیهوده می خوانید
امروز ندانم به چه دست آمدهای
کز اول بامداد مست آمدهای
گر خون دلم خوری ز دستت ندهم
زیرا که به خون دل به دست آمدهای
"مولانا"
من با توام میخواهم آغشته عطرتو زندگی کنم
این رد عطر توست کز حیرت بادهای شمالی
شب را به بوی بابونگی برده ست
تو کیستی که تاک تشنه ازطعم تو
به تبریک "مِی" آمده است؟
"سید علی صالحی"